محرم
شیخ مفید:یزید چون خواست آنها (اهل بیت)را آماده کند،علی بن الحسین (ع) رادرخلوت طلبید وگفت:خداپسرمرجانه رالعنت کند،به خدا اگرمن با پدرت طرف شده بودم،هرچه می خواست به او می دادم.به هروسیله می توانستم،جلوی مرگ(شهادت مظلومانه)اورا می گرفتم،ولی خداچنین مقدّر کرده بود.!!ازمدینه به من نامه بنویس ،هرچه خواهی برآورده است.پوشاک ایشان واهل بیت را تقدیم داشت و(نعمان بن بشیر)راهم به عنوان پیکی با آنها روان کرد وبه او(نعمان)سفارش کردشبها آنها رابه راه بردوخود پشت سرآنها دیده بان آنها باشدوچون منزل کنند با یاران خود اطراف آنها جاگیرد وپاسبان آنها باشند،ازآنها دورباشند که مزاحم وضوءو…..آنها نگردند.نعمان بن بشیردرضمن همسفران آنها بود وراه رابا آنها پیمود،رفق وآسایش آنها رافراهم کردتا به مدینه رسیدند.
در(ملهوف)آمده که یزید به علی ابن الحسین (ع)گفت:سه حاجتی که وعده انجام آن داده ام بیان کن،حضرت فرمود:اول روی آقا ومولاوپدرم را به من بنما یی تا ازآن توشه برگیرم.دوم آن که آن چه ازاموال واثاث مارا برده اندبه ما رد کنی.سوم آن که اگر می خواهی مرا بکشی،کسی را با این زنان بفرس تا به حرم جدّشان برگرداند……ادامه دارد
شما ای مردم یثرب ازاین پس دگردرخانه دریثرب نمانید
نبودید وندید تا چه کردند سزاواراست اشک خون فشانید
مدینه بعد ازاین ماندن ندارد شما آن چه که من دیدم ندیدید
حسین بن علی لب تشنه کشتند یزید اورا به موج خون کشانید منبع:سیخ عباس قمی-ترجمه نفس المهموم